loading...
6I6E.IR | کد آهنگ وبلاگ | دانلود آهنگ جدید | عکس عاشقانه | اس ام اس جدید | متن عاشقانه
مدیریت بازدید : 63 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (0)

 

 

اعتراف می کنم تو بچگی هام یه بار بابا و مامان من دعوا کردن، من هم رفتم یه عالمه حشره کش زدم به خودم که بمیرم ... وصیت نامه هم نوشتم تازه، توش حلالشون کردم که عذاب وجدان بگیرن!

......

اعتراف می کنم که بچه بودم یه کارتون نشون می داد که مورچه زیره فیله یه سوزن می زاره و فیله میره هوا. منم زیر یه بنده خدایی سوزن گذاشتم که بره هوا، جیغ زد ولی متاسفانه نرفت هوا!

......

 اعتراف می کنم دو هفته قبل داشتم می رفتم جلسه، خیلی عجله داشتم، بهترین کت و شلوارم رو پوشیده بودم. باورتون نمی شه، وقتی از جلسه برگشتم خونه و درست دم در بود که فهمیدم همه این مدت با دمپایی بودم!

.......

اعتراف میکنم یه بار سر کلاس خواب بودم استاد اومد بالا سرم بیدارم کرد گفت خواب بودی. منم هول شدم گفتم نه استاد دراز کشیده بودم. هیچی دیگه بچه ها داشتن دسته صندلی رو گاز میزدن.

.....

اعتراف میکنم
من وقتی دبستان بودم
وقتی نمیخواستم برم صف
پای راستمو میگرفتم و میرفتم پیش مدیر میگفتم آخ آخ پام درد میکنه
بعدش مدیر میذاشت تو کلاس بمونم:)

.......

بزرگترین اشتباه عمرم این بود که
به مامانم پیشنهاد دادم وقتی بیکاره بیاد با تب لتم بازی کنه

......

 

اعتراف می کنم که :دوستم زنگ زد خونمون گفت علیرضا امروز میای سر کار؟ گفتم نه شهرستانم! بعدش فهمیدم چه گندی زدم چون به خونه زنگ زده بود نه موبایل!

.

.

.

اعتراف میکنم :یه بار تو دانشگاه رفتم سمت دانشکده کشاورزی! دیدم پشت دانشگاه یه مزرعه کوچیک گوجه فرنگیه...! تا شروع کردم به خوردن یه دختره داد زد :پروژه پایان ترممو نخور کصافط!!!

.

.

.

اعتراف میکنم، بچه که بودم از هر چی سرباز بود می ترسیدم، چون فکر می کردم پلیسن.
نخندین بچه بودم خب

.

.

.


اعتراف میکنم چن روز پیش که تولدم بود، بزرگ ترین سوتی عمرمو دادم.
از در کلاس که رفتم تو هم گفتن تولدت مبارک.
منم برگشتم گفتم تولد شمام مبارک!
دگ بچه ها میزا و صندلیا رو تموم کرده بودن داشتم همدیگرو گاز میزدن!

.

.

.

یادتونه بچه که بودیم وقتی مامان یا بابا می بردنمون حموم سرمونو که زیر دوش می گرفتن فکر می کردیم الانه که دیگه خفه شیم اونوقت با یه حالت التماس و ترس می گفتم یه لحظه صبر کن نفس بکشم!!!!!!! چه مظلومی بودیم ما

.

.

.

اعتراف میکنم بچه که بودم رفتم تو توالت آب خوردم، مامانم با همون شیلنلگ کتکم زد، اصن یه وضی شدا

.

.

.

من اعتراف میکنم  از اینکه دارم عمه میشم میترسم

اعتراف می کنم یکی از سوالات دوران کودکی من این بود که تو جاده چرا ما هر چی از ماشین ها سبقت می گیریم، اول نمی شیم...

................................

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
به آوا خوش آمدید.کد آهنگ وبلاگ
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 515
  • کل نظرات : 139
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 28
  • آی پی امروز : 65
  • آی پی دیروز : 59
  • بازدید امروز : 474
  • باردید دیروز : 160
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,563
  • بازدید ماه : 5,993
  • بازدید سال : 24,878
  • بازدید کلی : 265,226