اعتراف میکنم

دوستم تو دوران مجردى میخواست دنیارو عوض کنه...
حالا زن گرفته.
دیروز رفتم خونه شون دیدم نمیتونه کانال تلویزیونو عوض کنه!

اینایی که میگن حاضریم تمام زندگیمونو بدیم برگردیم به دوران درس و مدرسه... ا
اینا همونایی هستن که خودشونو میزدن به مریضی که نرن مدرسه...

اعتراف میکنم یبار عید از مسافرت که برگشتیم تنگ ماهی سبز بود دلم واسه ماهیه سوخت و دوتایی رفتیم حمام لیف و کیسه واینا نمیدونم چیشد فرداش خلاصه خاکش کردم و یه فاتحه واسه همه اسیرای خاک فرستادم هنوز عزاب وجدان دارم میخوام خودم و معرفی کنم

مورد داشتیم طرف گردو شکسته خورده میگه ترشه! حالا که نگاه میکنیم میبینیم لیمو امانی شکسته خورده....

اعتراف میکنم با اینکه ۲۲سال سن دارم اما وقتی روی برفی راه میرم که کسی قبلا نرفته به اندازه یه گودزیلای ۳ساله که اولین باره داره برف میبینه و راه میره خوشحال میشم! ^_^

اعتراف میکنم کوچیک که بودم تو سالن خونمون وقتی کسی نبود عینهو دیوونه ها شروع می کردم به رقصیدن... بعد یهویی یادم میومد که خدا داره نگاه می کنه! خجالت می کشیدم می رفتم یه گوشه می نشستم!!

نصفه شبی یارو زنگ زده میگه شما؟؟؟ هیچی دیگه منم کلی عذرخواهی کردم
گفتم ببخشید گوشیمو اشتباه برداشتم...

یه فولدر شخصی دارم تو کامپیوتر اسمشو گذاشتم غرب از نگاه استاد رحیم پور ازغدی
هیچی دیگه شبا بدون استرس خوابم میبره

محمد اصفهانی :یک دانه‌ی اشک است روان بر رخ زرین،
سیم و زر ما شکر که اندوختنی نیست
من :یک دانه‌ی اشک است روان بر رخ زرین
سیما زن ما شد، که افروختنی نیست!

اینقد سطح آرزوهامو اوردم پایین به نفت رسیدم!!!!
فقط پول ندارم پالایشگاه بزنم :((((((

کاملا واقعی
ی دخترعمه دارم اومده کلاس بذاره میگه ما میخوایم کابینتایMDFمون رو با"هایبرکلاس" (به جای فایبرگلاس) عوض کنیم!!!!
به نگاه های مرموز مادربزرگم قسم

انقدی که استاد آبروی منو جلو بچه ها برده، گلزار آبروی خواننده هارو نبرده!! واللا

دیدین بعضی وقتا این شیطونه بی شرف، چه پیشنهاداتی میده؟ اصلاَ از یکیشونم نمیشه گذشت!!!!!!

داداشم دراز کشیده بود داشت فوتبال نگاه می کرد
منم مثلا خواستم یکم لوس بازی دربیارم رفتم محکم از پشت دستشو گرفتم; نگو خواب بوده برگشت چنان کشیده ای خوابوند زیر گوشم که تا یه هفته به دیوار سلام می دادم :|

پسرخاله ام ۱۱سالشه دیشب پرسید چطوری میتونم یه گجت طراحی کنم؟؟؟
من تو سن این بودم بزرگترین سوالم این بود بروسلی قویتره یا جکی چان!

اعتراف میکنم زمانیکه بچه بودم وقتی که با خواهرم دعوام میشد می رفتم تو کیف مدرسش چند تا سوسک زنده رها میکردم.
اینطوری نگام نکنین خوب بچه بودم دیگه:))