loading...
6I6E.IR | کد آهنگ وبلاگ | دانلود آهنگ جدید | عکس عاشقانه | اس ام اس جدید | متن عاشقانه
مدیریت بازدید : 55 چهارشنبه 09 بهمن 1392 نظرات (0)

 


اعتراف می کنم یکی از معضلات بچگی این بود که چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتونی که اشکاشون به دو طرف پرت می شد گریه کنم!کلی تلاش می کردم مثل اونا باشم موقع گریه کردن مثلا سرمو بالا بگیرم دهنمو باز کنم یا چشامو تنگ کنم که بازم جواب نمی داد



اعتراف میکنم وقتی بچه بودم رفتم به اطلاعات مجتمع خریده الکی اسم خودمو گفتم پیج کنه بعد با صدای دلنشینش اسمم تو مجتع پخش شد از خوشحالی قند تو دلم آب شده بود انگار بهم تی تاب داده بودن


اعتراف می کنم بچه بودم از خواب که بیدار میشدم چشمام که قی میکرد از مامانم میپرسیدم چرا چشمام صبح که از خواب پامیشم توش آشغاله؟ مامانم که خودشم دلیلشو نمیدونست بهم میگفت پسرم چون روزا شیطونی میکنی شبا شیطون میاد پی پی میکنه تو چشات منم یک شب تا صبح بیدار موندم تا ببینم شیطون کی میاد بری*ه تو چشمام... اسکل بودم



اعتراف می کنم دوم دبیرستان که بودم بعد پیدا کردن کارت واکسیناسیون پسر همسایمون که واسه روز قبل بود زنگ زدم خونشون گفتم آقای احسان...؟20 ساله؟نام پدر....؟هستید؟ دیروز واکسن سرخک-سرخجه زدید؟با تعجب گفت بله!منم گفتم اشتباه شده واکسنی که دیروز زدید تا 72 ساعت دیگه باعث بروز علایمی می شه که باید تحت مراقبت باشید مثل حمله های قلبی یا تنفسی!طرف از ترس از حال رفت و نیم ساعت بعد
با آمبولانس بردنش بیمارستان هنوزم عذاب وجدان دارم!!!


اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم بود همه تخم مرغ آورده بودن که توش پر گل بود منم از یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! این اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو میزدنبه تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که
میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس 4 5 نفر شلوغو آورد بیرون مثل سگ زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگردزرنگیم بودم معلمه شک نمیکرد بهم ! وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن مث سگ زدنم !




اعتراف میکنم که بچه بودم دوست داشتم دندون پزشک بشم، یه بار تو بازی بزور خواهرمو خوابوندم و دندون لقشو با نخ کندم


اعتراف میکنم بچه که بودم می خواستم برم دستشویی تی وی رو خاموش میکردم تا کارتون تموم نشه وبعد میومدم گریه میکردم به مادرم میگفتم کاره تو بود روشن کردی کارتون تموم شد



در اقدامی شجاعانه اعتراف می کنم که : از درس تنظیم خانواده افتادم . اونم فقط به خاطر این که در جواب سوال احمقانه استادم که بهم گفت مگه این کلاس جای خوابه ؟ خیلی صمیمی و خرم گفتم : بیخیال استاد . کی تا حالا 8 صبح خانوادش تنظیم شده !!!!!! کلاس رفت رو هوا استادم منو انداخت بیرون تا کم نیاورده باشه!!!


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
به آوا خوش آمدید.کد آهنگ وبلاگ
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 515
  • کل نظرات : 139
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 28
  • آی پی امروز : 67
  • آی پی دیروز : 59
  • بازدید امروز : 565
  • باردید دیروز : 160
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,654
  • بازدید ماه : 6,084
  • بازدید سال : 24,969
  • بازدید کلی : 265,317