اس ام اس تنهایی

پارونزن... خودت راخسته می کنی
ازروکه نمی شوددریاشناسی کرد
کناری بنشین، یک دل سیر، نگاهش کن...

خیالت همیشه هست.........! اما امروز دلم خودت را میخواست نه خیالت را......

میگن ی نخ سیگار ادمو اروم میکنه
من موندم یعنی رفیقای من اندازه ی نخ سیگارم نیستن

هوس را به رنگ عشق کردی و به طرفم آمدی... اما در کمال تعجب دیدی که چگونه دست های بی احساست برایم رو شد! تو شخصیتم را زیر سوال بردی....
منم شستمت پهنت کردم رو بند! حالا دیگه بی حساب شدیم نه؟؟!!!!!!!!

ساعت که زنگ می‌زند...
مُدام به این فکر می‌کنم که تواز ساعت هم کمتری

اگر او برای "تو" ساخته شده است!
من برای "تو" ویران شده ام...

دنیا!.....
بازی هایت را سرم درآوردی
گرفتنی ها را گرفتی
دادنی ها را ندادی
حسرت ها را کاشتی
زخم ها را زدی
چیزی نمانده.. بگذار بخوابم
محتاج یک خواب بی بیدارم..

سالهاست معنی این رانفهمیدم:
((رفت وامد)) یا ((امدورفت))
ادمها میروند که برگردندیا...
می ایند که بروند...؟؟؟

چه مغرور و مردانه سکوت کردی
در برابر سیل اشک هایم
بی تفاوتیت مبارک...!!!

به مَن قول بده
در تمام سال هایی که باقی مانده
ت آ ابَد.....
مُواظب ِخودت باشی
دیگر نیستم که یاد آوری ات کُنم...

نه تورفتی! نه من... تمام این تنهایی ها، به خاطرآمدن یک غریبه بود.

بد ترین فریب عاشق شدنه!
چون خودتو به یه چیزی وابسته میکنی که یه روز از دستش میدی...

همیشه بهت می گفتم دلم می خواد خوشحالت کنم...
چه کنم که حالا دلیل خوشحالیت نبودن منه.!!!!!!!!!!!!

چقدر سخته بخوام اینجور تورو تنها بذارم/میرم اما بدون، دلم رو پیش قلبت جا میزارم
میرم از پیش تو اما، بدون با فکر تو زندَم/من بعد رفتن تو باز پر از روزای بی خَندم
میخواستم گرمی دستات تا آخر مال من باشه/نه اینکه داشتنت هر روز برام مثل یه رویا شه.

بیا مثل اون کسی شو که یه شب قصد سفر کرد/دید یارش داره میمیره موند ش و صرف نظر کرد
مریم حیدرزاده

من هرروز در تلاشم تا خاطرم بمانی و تو،
هرشب عا میکنی ک از یادم ببری!
خاطراتمان چه بلاتکلیفند...

فکر کنم به بوی عطرتوحساسیت دارم همین که در ذهنم میپیچد از چشمانم اشک می اید

یکی نیس بگه اخه لامصب باد اورده نبودی ک حالا انقد بری.... خوب من... برای ب دست اوردنت خلاف جهت بادهایی ک می وزید می دویدم و مقاومت می کردم...

با مداد کودکی ام مینویسم دل تنگتم، چون هیچگاه حس کودکی دروغ نمیگوید.

کنم هرشب دعایی کز دلم بیرون رود مهرت
ولی اهسته میگویم الهی بی اثر باشد....

امروز صب بد مدت ها ک از خاب بیدار شدم خوشحال بودم
از دیشب ک رفتی دیگه کابوس ندیدم
اخ ک چ کیفی میده تنهایی

یه ماه از رفتنش گذشته
هنوزم رفتنشو باور نکردم
هر شب به امید دیدنه دوبارش میخوابم
کاش برگرده
قول میدم عاقلانه عاشقش باشم

کاش تلخی زندگی کمی الکل داشت... شایدمستمان میکرد، درد رانمیفهمیدیم.

تمام دنیامو با دوکلمه برات خلاصه میکنم :دوستت دارم

در زندگی من اتفاق هایی همیشه می افتند
حتی وقتی دستشان را می گیرم
دلت برای من نسوزد
من عادت کرده ام که همیشه دستی چوب لای چرخ آرزوهایم بگذارد!

زخمهای دستم را می بست ومی گفت :چرا با خود چنین کردی؟ ولی زخم بزرگ دلم را ندید تا بگوید چرا با توچنین کردم...

رفته ای؟؟؟
بعضی ها بهش میگن قسمت
اما من تازگیها بهش میگم به درک...