اس ام اس تنهایی

خسته شدم، بس که دلم, دنبال یک بهونه گشت~~~بس که ترانه خوندمو برگ زمونه برنگشت..

مانند هیزم های مصنوعی شومینه
میسوزم و پایان ندارم...
درد یعنی این...!!

حال و روز زندگی من را،
وقتی نباشی یک کلمه توصیف می کند
الفاتحه...

%شیرین بودم، تو تلخم کردی"خوشحال نباش"%خسرو بودن که کاری ندارد مردی/فرهاد/باش.

چرا نمیفهمه من فراموشش نکردم؟
من فقط به نبودنش عادت کردم...
اونم چه عادتی داغون شدم با کلی خاطره...
یکی بهش بفهمونه هنوزم دوسش دارم...
آخه لعنتی من یه روزی نقش اصلی زندگیت بودم...

اگر میخواهید زندگی جدیدی داشته باشید با ما تماس بگیرید (سازمان بازیافت زباله)

به سلامتی
اونایی که بد به سختیها و مشکلات باختن
ولی بازم سرشونو بلند کردن و گفتن :یه بار دیگه یه دست دیگه بازی میکنم

هر کسی برای خودش خیابانی دارد، کوچه ای، کافی شاپی و شاید عطری
که بعد از سال ها خاطراتش گلویش را چنگ می زند..

ای کاش..... آدمایی که چشاشونو میبندنو دهنشونو وا میکنن.... فقط واسه اینکه حوصلشون سر رفته... واسه یه لحظه یادشون میومد.... اون بالا.... خدایی هم هست....
ای خدا جون.... من که... نمی گذرم...! تو هم نگذر...!

این روزا برد باکسی است که بی رحم باشد از دلت که مایه بزاری سوخته ای...!!

روزی ب عقب نگاه میکنی وبه انچه گریه دار بود میخندی...

هرچند که نمیدانم خواب هایت را با کی شریک میشی?!?!
اما هنوز هم شریک تمام بی خوابی های من تویی۰۰۰!!!

آنقدر مدارا کرده ام که دیگر مدارا عادتم شد...

یادته لوس میشدی!
یادته قهر میکردی!
میری برو توکه گفته بودی برمیگردی!!!!

همین که به خوابم می آیی بس است...
قناعت ازین مزخرف تر...!!

کاش دستان خدا پیدا بود..
تا در آنوقت که بی حوصله و تنهایی..
و دلت از غم دنیا مملو..
بزنی تکیه بر آن..
و بخندی به همه رنج جهان...

من که دلتنگ توام در دل تنگم گله هاست، آری دل تنگ شدن عادت کم حوصله هاست،
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب؛ در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

کاش می دانستین آدم ها ای کاش بدانین پشت چهره ای که زیبا نیس در بدن دختری که ظریف نیست می تواند قلبی باشدنازک تر از گل...

این هم از یک عمرمستی کردنم. سالها شبنم پرستی کردنم.
ای دلم... زهرجدایی را بخور.. چوب عمری با وفایی را بخور..
ای دلم... دیدی که ماتت کرد و رفت. خنده ای برخاطراتت کرد و رفت

خیلی سخته زندگی بهت فشار بیاره
و به جای سختیاش تو یاده تنهاییت بیوفتی
زندگی رو دوست ندارم

چشم به هم می‌زنی صبح شده!
یک شب دیگر بدون او گذشت...

متاسفم...
که چرا مزه ی عشق را از دست تو چشیدم..
تا همیشه
در شک دروغ بودنش بمانم...!

بیا دل برویم و
دل به بیابان بزنیم!
که دریا، روزگاریست
محفل گرگهای بیابان شده است

اشک هایم سرازیر میشود
دلم آغوشش را میخواهد
ولی محال است
اما تصورش را ک میتوانم بکنم

غمگینم... درست مثل آن سنگ کنار جاده