رفتیم مغازه روسری انتخاب کردیم سرقیمت راه نیومدیم طرف شروع کردقسم خوردن که به پیربه پیغمبرخودم ایقدخریدم اخرش رسیدبه خدا گفت شما اصلاخداپرستین؟ گفتم پ ن پ آفتاب پرستیم!!! نامردپرتمون کردازمغازه بیرون گفت مابه کافرجنس نمیفروشیم!!!
نابودمون کردعجیب!!!!
...........
لپ تاپم رو بردم نمایندگی اش، میگم :ضربه خورده، کار نمیکنه، طرف میگه :ضربه فیزیکی؟!
گفتم :نه! بی محلی کردم یه کم ضربه روحی خورده!!
.........
بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا ۵۰ درجه اومدم خونه
خواهرم میگه :اگه خسته نیستی منو ببر مرکز خرید می خوام خرید کنم!
پَ نه پَ نه خسته نیستم تو جلسه کنکور جا انداخته بودم داشتم قلیون دو سیب نعناع می کشیدم!
رفتم مغازه میگم آقا یه شیر بدین
میگه شیر پاکتی؟
میگم پَ نه پَ بی زحمت یه شیر جنگلی بدین خواهرزادم خیلی شیطونه میخوایم بترسونیمش!!
میگم رسیدی خونه زنگ بزن میگه تلفن کنم؟ میگم پ ن پ زنگ خونه بغلی رو بزن در رو!
نصفه شب یکی از بالا درمون پرید توحیاط داداشم گفت دزده؟ گفتم پ ن پ زورو داره از دست گروهبان گارسیادر فرار میکنه
یه پسری می گفت:
یکی ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯼ ﻫﺎﯼ ﻣﻨﻪ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﺜﻼً
ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﮕﯿﺮﻡ، ﺑﻌﺪ ﺧﻌﻠﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﻭ
ﻫﻤﺪﻝ ﺑﺎﺷﻦ ﻫﯽ ﺻﺪﺍﺷﻮﻥ ﮐﻨﻢ ﻋَﯿﺎﻻﺕ ﻣﺘﺤﺪﻩ!!!
من :|
دیروز میخاستم سوسک بکشم. هم اتاقیم اومده میگه میخای بکشیش؟
گفتم پ ن پ. میخام باهاش مذاکره کنم سهمشو از اجاره خونه بده
یه گوشی اس ۴ خریدم بعداون روز دوستم اومده یک ساعت باهاش ور رفته بهم میگه اس ۴ راستکیه گفتم پ ن پ کارخونه سامسونگ از کره یه پلاستیکیشو واسم فرستادن بگیرم دستم باهاش کارکنم اینم دوست ماداریم! خدایا.... فهمیدید اس ۴ دارم یا بازم اشاره کنم
به مامانم میگه ：یه چیز بنداز رو بابا، خوابه....
میگه ：پتو خوبه؟
میگم ：پ ن پ، میز بهتره
یکی از فانتزیام اینه